سرتاسر جهان، قلعههای متروکه و مخروبه فراوانی وجود دارند، ولی تاریخ هیچکدام بهاندازه قلعه گوریچ در ولز شمالی جالب نیست.

قلعه گوریچ که در اوایل قرن نوزدهم میلادی ساخته شد، ابتدا یک ملک خصوصی بود و سپس به مکانی برای بازتصویب قانونهای قرونوسطایی درآمد. ما با مارک بِیکر، مسئول بازسازی قلعه، صحبت کردیم تا اطلاعاتی را پیرامون تاریخ آن و روحهایی که در قلعه پرسه میزنند دریافت کنیم. ادامه این مطلب را در مجله دلتا بخوانید تا به درون قلعه ۲۰۰ ساله گوریچ گام بگذارید.

سرگذشت این قلعه
در سال ۱۸۱۲، لیود هسکت بامفورد هسکت بهمنظور گرامیداشت یاد خانواده مادرش، یعنی خانواده لوید گوریچ، ساخت این قلعه را آغاز کرد. او پس از تکمیل قلعه از آن بهعنوان ملک خصوصی استفاده نمود. طی سالهای بعد، زمینهای قلعه کمکم گستردهتر و قسمتهای بیشتری روی آن ساخته شدند.
تمام قسمتهای عمارت قلعه گوریچ روی یک زمین وسیع ۱۶۰۰ هکتاری بنا شده است. هنگامیکه خانواده هسکت در قلعه گوریچ زندگی میکردند، این قلعه ۱۲۸ اتاق، ازجمله ۲۸ اتاقخواب داشت. بیکر میگوید مجموع طول دیوارهای این عمارت ۱۴ کیلومتر است؛ دیوارهایی که این روزها رویشان گیاهان بسیاری سبز شده است و کاملاً در معرض عوامل محیطی قرار گرفتهاند.

پنجرههای قلعه از چدن و شیشهرنگی ساخته شده بودند. شیشههای رنگی این پنجرهها امروزه گم یا خرد شدهاند.

در دهه ۷۰ قرن نوزده میلادی، چندین کلیسا و باغ به مجموعه اضافه شد و وسعت آن بیشتر گردید. لوید این بنا را برای پسرش به ارث گذاشت و او با همسرش در آن زندگی کرد. این زوج به کمک هم زمینهای قلعه را گسترش دادند، مهمترین کار آنها ساخت باغهای قلعه بود که درختهای سرخدار فراوانی در آن کاشته بودند. ولی مشهورترین طراحی داخل قلعه، راهپله مرمری آن است.
آن دو قلعه را برای دخترشان و همسرش گذاشتند. آنها نیز با کمک گرفتن از معمار بریتانیایی یک راهپله ۵۲ پلهای در خانهشان ساختند. این راهپله امروزه نیز پابرجاست.

در اواسط قرن بیستم، این قلعه به یک جاذبه گردشگری تبدیل شد. معماری بینظیر این قلعه آن را به یک مکان برجسته ملی تبدیل کرده است. بیکر میگوید: «این قلعه گویی از خیال انسان بیرون آمده است. انگار که افسانه است».

عمارت روح زده
گفته میشود که این عمارت که چند قرن قدمت دارد روح زده است. معروفترین داستانی که از وجود یک روح در قلعه گوریچ تعریف میکنند، مربوط به کانتس وینیفرد است؛ زن قدرتمندی که سرمایهاش را برای ساخت بیمارستان، گسترش هنر و ترویج دین به کار میگرفت. مردم میگویند روح او هنوز در قلعه پرسه میزند.

بیکر میگوید: «من هم اینجا چیزهای عجیبی دیده و شنیدهام». او میگوید بهخوبی یادش میآید که یک روز یک هاله نور بزرگ و متحرک را روی راهپله مرمری عمارت به چشم دیده است. دیگر بازدیدکنندگان این مکان نیز تجربههای مشابهی را روی راهپله افسانهای عمارت داشتهاند.

یکی از مدیران قلعه گفته است که آنها رو به روی یکی از پنج دروازه عمارت یک روح دیدهاند.
مدیر داخلی عمارت مینویسد: «صدای کشیده شدن زنجیر به دروازه اصلی را شنیدم و بعد صدای پای کسی که انگار بهطرف من میدوید آمد. وحشت همه وجودم را گرفته بود. هوا بسیار تیرهوتار بود. من روی تراس اصلی ایستاده و منتظر بودم تا برقکار کارش را در قسمت دیگری از قلعه تمام کند و من دربها را قفل کنم. قدمها نزدیکتر و نزدیکتر شدند و سپس در نیم متری صورتم ناگهان قطع شدند. من که از ترس به نفسنفس افتاده بودم، تلفنم را برداشتم و فلشش را روشن کردم. هیچکس آنجا نبود!»

روح زده بودن این قلعه بهآسانی باورپذیر است. چراکه دیوارهایش پوستهپوسته شدهاند و اتاقها سرد و خالیاند. شوربختانه رمز و رازهای این قلعه در معرض عوامل محیطی قرار گرفتهاند. اگرچه بیشتر نواحی عمارت به دلیل سالها متروکه بودن فاسد شده است، ولی هنوز هم میتوانید قسمتهایی از طراحی حیرتآور آن را مشاهده کنید.

همچنین بخوانید:
عمارتی با باغ ایرانی اروپایی در شیراز
سرزمین غارها و قلعهها
قلعه آدمخوار در اردبیل
روستایی بدون خیابان، رویایی ترین روستای جهان
کشور اسرارآمیز پرو
با مجله گردشگری دلتا همراه باشید .
:: بازدید از این مطلب : 161
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2